«برادران عزیز و سروران گرامی!
همواره به یکدیگر احترام بگذارید.»
متن کل دستنوشته در «ادامه مطلب»
بسمه تعالی
قال الحسین (ع)
اِن کانَ دینِ محمَّد لَم یَستَقِم اِلاّ بقَتلی فَیا سُیُوفَ خُذِینِی
اگر دین محمد (ص) پابرجا نمیماند مگر با کشته شدن من، پس ای شمشیرها مرا دریابید!
خدایا تو را سپاس میگویم از اینکه با وجود فزونی گناهانT مرا در کنار بندگان مخلصت جای دادی.
پروردگارا! من لیاقت ندارم که نام سرباز آقا و مولایم امام زمان را بر روی خود بگذارم، پس به من توفیق بده که نوکری سربازان آقایم را بکنم. خدایا تو خود میدانی که من لایق این نیستم که به سربازانت پیام دهم ولی حالا چون وظیفه خود میدانم این عمل را انجام میدهم.
برادران عزیز و سروران بزرگوارم! همیشه به یکدیگر احترام بگذارید، زیرا این دوستان که در کنار ما هستند گلچینهایی هستند که از تهران و شهرهای دیگر به جبهه آمدهاند و معلوم نیست کدامشان در عملیاتها به دیدار معشوق و محبوب خود میشتابند. همیشه سعی بر این داشته باشید که آنها را شاد نگهدارید چون هرکسی دردی دارد و با وجود تمام این گرفتاریها، به این مکان مقدس برای جهاد آمده است و گاهی شیطان برای آزار او این گرفتاریها را به یاد او میآورد.
همیشه سعی کنید آنها را به دور از تمام مادیات نگهدارید.
عزیزان! سعی کنید با الهام گرفتن از حدیث بالا با تمام وجود در اختیار اسلام قرار بگیرید. وقتی آقا اباعبدالله جان خود و تمامی فرزندانش را در اختیار اسلام قرارداد، پس شما نیز سعی کنید تا وقتی اسلام به یاری ما نیاز دارد اسلام را تنها نگذارید.
در حال حاضر امام عزیز با ندای «هل من ناصر ینصرنی» از ما در خواست کرده که به جبهه بیاییم پس تا وقتی که جبههها نیاز به نیرو دارد بمانید زیرا جهاد در راه خدا تنها با سه ماه جبهه آمدن کفایت نمیکند.
به امید باز شدن راه کربلا و آزادی قدس عزیز
۶۴/۱۱/۱۰
سعید رحمانی
سعید ارام وبا وقار چقدر عاشق محسن گلستانی بود وچه رفیقهای صمیمی با هم بودند.شاید ساعتها با هم میرفتند یه جای خلوت وبا هم گفتگو میکردند.خوش به حالشون که از همون صحبت کردنها به اوج رسیدند .روحشون شاد
اطلات بیشتری درباره شهید رحمانی می خام از کجا بیارم؟
به آدرس www.mehdibarzi.ir مراجعه فرمایید.