شهید فخرالدین مهدی برزی

نوشته ها و عکسهای باقیمانده از شهید و دوستان

شهید فخرالدین مهدی برزی

نوشته ها و عکسهای باقیمانده از شهید و دوستان

شهید مهدی کبیرزاده

«از خداوند تبارک و تعالی می‌خواهم که نور معرفت خودش را در دلهایمان بیاندازد

و ما را به صراط خودش هدایت کند و در این راه ما را استوار و مقاوم قرار دهد

و در این راه پربرکت به ما صبر زیادی بدهد، صبر در عبادت، صبر در معصیت، صبر در مصیبت»


متن کامل دستنوشته در «ادامه مطلب»

بسم الله الرحمن الرحیم

با درود و سلام به پیشگاه مقدس یگانه منجی عالم بشریت امام زمان (عج) و نائب بر حقش، امید مستضعفان و محرومان جهان ابراهیم زمان، پیر جماران، خمینی کبیر و با سلام به شهدای به خون خفته که بار دیگر یاد کربلای حسینی را با خون خود زنده کردند و با سلام به تمامی خانواده‌های شهدا، مفقودین، اسرا، این توشه‌های گرانبهای انقلاب و اسلام و با سلام به کفرستیزان جبهه‌های نور و به امید پیروزی هر چه سریعتر آنها و به دنبال آن آزادی کربلای حسینی و سپس قدس عزیز.

سلام علیکم

قبل از هر چیز به هیچ وجه خود را لایق آن نمی‌دانم که بخواهم نصیحتی بکنم و نه اینکه این حرفهایی که می‌زنم همه را خود به مرحله عمل رساندم، بلکه انشالله که بتوانم اول خودم و بعد بقیه از آن استفاده کنیم و به اجرا گذاریم.

از خداوند تبارک و تعالی می‌خواهم که نور معرفت خودش را در دلهایمان بیاندازد و ما را به صراط خودش هدایت کند و در این راه ما را استوار و مقاوم قرار دهد و در این راه پربرکت به ما صبر زیادی بدهد، صبر در عبادت، صبر در معصیت، صبر در مصیبت و باز از خداوند می‌خواهم که توفیق درک و شناخت خودش را به ما بدهد که اگر خدا را شناختیم دیگر به عوامل شیطانی اعتنایی نداریم و نمی‌توانند درونمان تأثیر بگذارند؛ آنوقت است که دیگر هر چیزی که می‌نگرد خداست و مسئله مرگ و حیات برای انسان حل می‌شود.

آن کس که تو را شناخت جان را چه کند             فرزند و عیال و خانمان را چه کند

دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی                     دیوانه تو هر دو جهان را چه کند

انشالله که خداوند توفیق اعمال صالح به ما بدهد و ما را در راه خودش مستدام بدارد.

حقیر مهدی کبیرزاده

۶۴/۱۱/۱۹

اردوگاه کارون

«خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار»


نظرات 1 + ارسال نظر
امامی دوشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:58 ق.ظ

سلام مهدی عزیز وخودمونی تو چقدر ساده و مهربون بودی خداییش به معنای واقعی یه عارف بالله .مهدی یادته روزهای اخر قبل از عملیات والفجر هشت توی اردوگاه کارون یه پیراهن بسیجی خوشگل داشتی اما پیراهن من دورنگ و درب داغون بود اومدی همون پیراهن مادی دنیایی رو هم از خودت جدا کردی وبا پیراهن من عوض کردی وشهید شدی .ومن ماندم و.........روحت شاد مهدی جون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد