«پس ای برادر! از معاصی احتراز کن و عزم هجرت به سوی حق تعالی نما.»
متن کامل دستنوشته در «ادامه مطلب»
بسم الله الرحمن الرحیم
عن ابی عبدالله (ع):
«اِنَّ النَّبِی صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه بَعَثَ سریه فَلَمِا رَجَعوا قَالَ مَرحَبا بِقَومٍ قضُوا الجَهَاد الاَصغَر وَ بَقی عَلَیهِم الجَهَاد الاَکبَر فَقیِل یا رَسُول الله مَا الجَهادَ الاَکبَر
قَالَ: جَهادُ النَّفس»
حضرت ابی عبدالله علیه السلام فرمودند:
«همانا پیغمبر فرستاد لشگری را، پس چون برگشتند، فرمود: آفرین باد به گروهی که به جای آوردند جهاد کوچک را و به جا ماند بر آنها جهاد بزرگ. گفته شد: ای پیامبرخدا! چیست جهاد بزرگ؟
گفتند: جهاد با نفس است.»
بدان ای عزیز از نظر آن پیر خردمند و والاترین شخص بعد از وجود یعنی پیر جماران:
اول شرط مجاهده با نفس و حرکت به جانب حق تعالی «تفکر» است و بعضی از علماء اخلاق آن را در بدایات در مرتبه پنجم قراردادهاند و تفکر در این مقام عبارت است از آنکه انسان لااقل در هر شب و روز مقداری ولو به مقدار کم فکر کند در اینکه آیا مولای او، او را در این دنیا آورده و تمام اسباب آسایش و راحتی را از برای او فراهم کرده و بدن سالم و قوی به او عنایت کرده و این همه بسط و بساط نعمت و رحمت کرده و از طرفی هم انبیاء فرستاده و کتاب نازل کرده و راهنماییها نموده و دعوتها کرده؛ آیا وظیفه ما با این مولای مالک الملوک چیست؟
آیا تمام این بساط فقط برای همین حیات حیوانی و اداره کردن شهوت است که با تمام حیوانات شریک هستیم یا مقصود دیگری در کار است؟
آیا انبیاء و اولیاء معظم که مردم را دعوت به قانون عقل و شرع میکردند و آنها را از شهوات حیوانی و از این دنیای فانی پرهیز میدادند، با آنها دشمنی داشتند و دارند؟ یا راه صلاح ما بیچارههای فرورفته در شهوات را مثل ما نمیدانستند؟
اگر انسان عاقل لحظهای فکر کند، میفهمد مقصود از این بساط چیز دیگری است و منظور از این خلقت هدفهای دیگری در کار است و این حیات حیوانی مقصود بالذات نیست و انسان باید در فکر خودش باشد و به حال بیچارگی خود رحم کند.
با خود خطاب کند: ای نفس شقی که سالهای زیاد در پی شهوات عمر صرف کردی و چیزی جز حسرت نصیبت نشد! خوب است قدری به حال خود رحم کنی. از مالک الملوک حیا کنی و در هر حال ازخدای خود با عجز و زاری تمنا کن تا به صورت کامل عمل کنی و این تفکر که به قصد مجاهده با شیطان و نفس اماره است، راه دیگری به تو بنمایاند و موفق شوی به منزل دیگری از مجاهده بروی که آن عزم و اراده است.
بعضی از مشایخ ما طال الله عمرهم میفرمودند که عزم جوهره انسانیت است و تفاوت درجات انسان به تفاوت درجات عزم اوست و عزمی که مناسب با این مقام است «مجاهده با نفس» است که عبارت است از بناگذاری و تصمیم ترک معاصی و فعل واجبات و جبران آنچه از او فوت شده در ایام حیات و بالاخره عزم بر اینکه ظاهر و صورت خود را انسان عقلی و شرعی نماید و انسان شرعی عبارت است از آنکه موافق مطلوبات شرع رفتار کند و ظاهرش ظاهر رسول اکرم (ص) باشد و تأسی کند به آن بزرگوار در جمیع حرکات و بدان که هیچ راهی در معارف الهیه پیموده نمیشود مگر آنکه ابتدا کند انسان از ظاهر شریعت و تا انسان متأدب به آداب شریعت حقه نشود هیچیک از اخلاق حسنه از برای او به حقیقت پیدا نشود.
پس ای عزیز! بکوش تا صاحب عزم و دارای اراده شوی که خدای نخواسته اگر بیعزم از دنیا هجرت کنی، انسان صوری بیمغزی هستی و در آن عالم به صورت انسان محشور نشوی. استاد معظم میفرمودند: بیشتر از هر چیز گوش کردن به تغنیات سلب اراده و عزم کند.
پس ای برادر! از معاصی احتراز کن و عزم هجرت به سوی حق تعالی نما و ظاهر را ظاهر انسان کن و خود را در مسلک ارباب شرایع داخل کن و از خداوند بخواه تو را در این مقصد همراهی کند و بدان ای طالب صراط مستقیم از امور لازم برای مجاهده با نفس و تکمیل این مورد «مشارطه و مراقبه و محاسبه» است.
مشارطه آن است که در اول روز با خود شرط کند که امروز بر خلاف فرموده خداوند تبارک و تعالی رفتار نکند که این امری است سهل. تو عازم شو و شرط کن و تجربه کن ببین چقدر سهل است و پس از مشارطه مراقبه است و آن این است که در تمام مدت شرط مراقب آن باشد و خود را ملزم به آن بداند تا شب که موقع محاسبه است و آن عبارت است از آنکه نفسش را بکشد مانند حسابکشی شریک از شریک در اصل سرمایه.
«برگرفته از حدیث اول از کتاب چهل حدیث امام خمینی»
بنده عاصی خدا
شریف
آذر ماه 65
یزدان واقعا شریف بود .مودب .منظم ودوست جون جونی شهید حسینی .به قول خودمان دکترهای گردان ما خیلی با کلاس بودند .روح هر دویشان شاد.